آقا کسریآقا کسری، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

ツوروجـکــ مــآ دو نــفــرツ

برای نی نیم اگه دخمل بود!

בخـتــَــر  ڪـ‌ﮧ بــآشے  میـבونـــے اَوّلــــیـטּ عِشــق زنـבگیـتــ  پـــِ בرتـــ‌ﮧ בخـتــَــر  ڪـ‌ﮧ بــآشے میـבونـــے مُحکــَم تــَریـטּ پَنــآهگــاه בنیــآ آغــوشِـ گــَرمـِ  پـــِבرتـــ‌ﮧ בخـتــَــر  ڪـ‌ﮧ بــآشے میـבونــے مــَرבانـــ‌ﮧ تـَریـטּ בستـــــے ڪـ‌ﮧ مـیتونے تـ ـو בستـِـت بگیـــریو בیگـ‌ﮧ اَز هـــیچے نَتــَرسے בســــتاے گَرم وَ مِهـــــرَبون  پـــِבرتـــ‌ﮧ בخـتــَــر  ڪـ‌ﮧ بــآشے میـבونــے هـَـــمـ‌ﮧ ے בنیــا پـבرتــﮧ בخـتــَــر ڪـ‌ﮧ بــآشے میـבونــے هَر ڪُـجاے בنیـا هَمـ بـــآشے چــ‌ﮧ بـاشـ&...
26 بهمن 1391

دعــوتــ بــه مــســآبــقــه

سلام به همراهان همیشگی وروجکم امروز یکی از دوستان وبلاگیم که کوچولوهامون چند روزی با هم تفاوت دارن منو به یه مسابقه دعوت کرد و اما سوال مسابقه: چــِـرآ بــرآے بـَـچـِـهــآمــون وِبــلـآگـ ُســآخــتـیـم؟ یه مدت پیش به طور اتفاقی و در طی وب گردی به نی نی وبلاگ رسیدم وبلاگ بچه ها رو میخوندم و با مامانا دوست میشدم خیلی خوشم اومد و به این فکر رسیدم که خاطرات کوچولومونو یه جایی ثبت کنم و کجا بهتر از اینجا... از روزی که فهمیدم دیگه دو نفر نیستیم و شدیم دو نفر و نصفی این وبلاگ و برای وروجکم ساختم و تا اونجا که بتونم ادامش میدم البته من چندتا وبلاگ دیگه هم دارم که هر کدوم یه موضوعی داره و بعضی مامانا با اون وبلاگام هم آشنایی...
19 بهمن 1391

70 روزگی و ورود به هفته 10 هم

سلام به وروجک کوچولوی خودم خوبی عزیزم؟ امروز 70 روزه شدی و من نمی دونم چرا انقد خوشحالم زودی بیا پیشمون این روزها دلم حال و هوایی دیگر دارد نمی دونم توهم میزنم یا واقعیته ولی بعضی وقتا حضورت و حس می کنم و صدای قلبت و می فهمم مامان خیلی دوست داره یکی یدونه من هفته آینده میرم سونو3D و می بینمت راستی امروز هوا خیلی سرد شد و برف باحالی اومد(آیکون برف ندیده ها) این عکس و تو FB دیدم و به دلم نشست اینم یه نی نی خوشتیپ(عاشق کلاه شم) بای بای ...
15 بهمن 1391

ツ قاطی پاتی های من برای وروجکم +اولين عيدツ

ســـلام وروجک کوچولوی مامان خوبی عزیزم؟ ツ دیروز تولد حضرت محمد(ص) بود و ما هم رفتیم مهمونی خونه عمه اعظم + با تاخیر + این عید بزرگ و به همه دوستای نی نی وبلاگیم تبریک میگم ツ آزمایشی هم که گفتم یکم مشکل داشت دوباره تکرار کردم و خدا رو شکر جواب منفی بود و مشکلی نیست... ツ پ.ن1 : دیروز همه دور هم نشسته بودیم و هیچ کس به فکرش هم نمی رسید من حامله باشم هنوز به خانواده طرف بابایی هیچی نگفتیم(تا یک ماه دیگه میگیم) دو نفر دیگه هم تو فامیل حامله اَن! بچه هامون با فاصله دوماه از هم زمینی میشن پ.ن2 : دیروز خیلی مواظب وروجکم بودم که یه دفعه بچه ها محکم نَـرَن تو دلم... ولی آخر مهمونی که داشتیم خدافظی...
11 بهمن 1391